-
لیلای بی مجنون
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 22:57
اکنون این تویی . . . روزگاری بانوی فیروزه ای . . . و چونان امروزی لیلای بی مجنون
-
برخیز
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 10:23
برخواهی خواست . . . با جسارت و شهامت
-
رستگاری در هشت و بیست دقیقه
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 18:28
امروز دوم مهر ۱۳۹۱ است من میدونم برات چه اتفاقی افتاده ؛ از خیلی قبل تر میدونستم ؛ اگه یادت باشه این وبلاگ رو یکبار حذف کردم و همون روز یک وبلاگ دیگه درست کردم و ادرسش رو بهت اس ام اس کردم ؛ اما فکر کنم تو جدی نگرفتی : http://ghamname.blogsky.com حرفی برای زدن ندارم ؛ یعنی انگیزه ای ندارم که بخواهم برات از اسرار بگم ؛...
-
پاییز سال بعد
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 11:25
دنیای ما اندازه ی هم نیست من عاشق بارون و گیتارم من روزها تا ظهر میخوابم من شبها تا صبح بیدارم دنیای ما اندازه ی هم نیست من خیلی وقتا ساکتم سردم وقتی که میرم تو خودم ؛ شاید پاییز سال بعد برگردم
-
آهنگ عاشقانه
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 20:18
وقتی حتی شنیدن یک اهنگ عاشقانه وقتی عاشق نیستی شیرین تر از وقتی هست که عاشق باشی
-
عصر جدید ؛ شهر نو
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 12:40
عصر جدید به زودی فرا خواهد رسید و شهر نو به زودی تاسیس خواهد شد در شهر نو روابط از نو تعریف خواهند شد و ارزشها مجددا تعریف خواهند شد در عصر جدید مفاهیم دگرگون میشوند و زندگی در مسیر شکوفایی گام برمیدارد در شهر نو تجربه نشده ها تجربه خواهند شد در عصر جدید شادی وجود دارد و محصول سالیان رنج و درد درو خواهند شد شهر نو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 11:12
دارم با یه دختر خوب و توپ وارد فاز آشنایی میشم ؛ تا چشت درآد
-
طلب حلالیت
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 19:58
سلام ؛ اینبار میخواهم ازت حلالیت بگیرم ؛ من اذیتت کردم ؛ اما قصدم آزار دادنت نبود ؛ از اینکه مرتب با اس ام اس یا پیدا کردن شماره ات اذیتت کردم ازت عذر میخواهم ؛ اگر کاری کردم که باعث شده تو اذیت و ناراحت بشی ازت معذرت میخوام ؛ حلالم کن
-
خب . . . ؟
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 16:49
خب که چی ؟
-
حرف بزن
جمعه 9 دیماه سال 1390 17:26
سلام ؛ من که میدونم میایی پس حرف هم بزن دیگه ؛ میدونم که میخواهی یه حرفی بزنی ؛ نترس و حرفت رو بزن ؛ شاید حرف زدنت یکسری مسائل رو برای من حل کنه ؛ با حرف زدن تو روزگارم بهم نمیریزه و اتفاقی هم برام نمی افته ؛ پس حرف بزن تا راهنماییت کنم ؛ به لطف خدا قلب من سرشار از حکمته ؛ شاید سوال یا مسئله ای داری و من بتونم کمکت...
-
یه نفر منتظره
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 21:02
مثل گنجشکی که زیر برفها مونده همه ی دلتنگیم پیش تو جا مونده یه نفر اینجاست که تو رو دوست داره هنوز که تو چهار فصل دلش برف میباره هنوز یه نفر منتظره تو بهارش باشی تا کنارت باشه تا کنارش باشی یخ زدن دستهای من ؛ زل زدم به رد پات دستامو " ها " میکنم ؛ کو اجاق خنده هات . . . شاخه هام خشکیدن ؛ ریشه هام از دردن...
-
قتل حسین
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 22:16
آدم بعضی وقتها ممکنه تو زندگیش یه اشتباهی رو مرتکب بشه و اون اشتباه اونقدر بزرگ باشه که حتی از به یاد آوردنش هم وحشت داشته باشه . . . مثل تو و اشتباهی که مرتکب شدی . . .
-
کتاب
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 10:39
دیالوگ پایانی فیلم کنستانتین : من فکر میکنم برای همه ی ما تقدیری هست ؛ و من برای فهمیدن این موضوع باید دوبار میمردم ؛ همونطور که کتاب میگه اون کارهاش رو به روشهای اسرار امیزی انجام میده ؛ بعضی ها خوششون میاد ، بعضی ها هم نه --------------------------------------------------------------- و اما مفیدترین جمله ای که در...
-
و اکنون زمانه . . .
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 17:23
زیاد دیگه علاقه ای به نوشتن و ادامه دادن این وبلاگ ندارم . اگر هم گاهی مینویسم برای این هست که احساس میکنم گاهی میایی و سر میزنی و من باز هم بخاطر تو نمینویسم . مینویسم تا نا امید برنگردی ؛ آخه من کسی رو که ازم درخواستی داشته باشه ناامید نمیکنم . و اما احوالات امروزه ی ما : بعد از یکم مهر بخاطر شوک روانی شدیدی که بهم...
-
دوچرخه سواری
شنبه 30 مهرماه سال 1390 00:47
هرلحظه مرا به یقین دعوت میکنی و من هر لحظه پاسخ تو را با شک میدهم . . . برگی از دفتر خاطرات یک درویش --------------------------------------------------------------------------------------------- و من هرگز نفهمیدم چرا چنین معامله ی زیانباری را قبول کردم ؛ آیا اسیر نفسانیات میشوم ؟ ایا اسیر ظواهر دنیا میشوم ؟ در حالی که...
-
به من خیانت شده
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 09:36
فکر میکنم و احساس میکنم به من خیانت شده ؛ عیدسال90که اومدیدخونمون به مادرم گفتی منتظرمیمونی ولی مادرم هرگز در مورد این حرفتو به من چیزی نگفت و وقتی گفت که تو نامزد کرده بودی ؛ خائن چرابه خودم نگفتی ؟ مادرم هم خیانت کرد که بهم نگفت ... هنوز هم یقین دارم پدرت موافق بود ؛ وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذینَ یَخْتانُونَ...
-
این روزها
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 18:55
این روزها حال و روز عجیبی دارم ؛ از یه طرف فکر میکنم اشکالی نداره و اتفاق مهمی نیفتاده از یه طرف احساس میکنم همه چیز رو باختم از یکطرف فکر میکنم مشکلاتم بدست خدا حل خواهد شد فعلا که همه چیز بهم ریخته
-
سکوت
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 20:03
حرفی برای گفتن ندارم
-
توکل بر خدا
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 19:00
امروز خبر بله برون و نامزدیت رو شنیدم . . . توکل بر خدا . . . من هم از خدا کمک میگیرم
-
سه شنبه ها
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 21:25
باز هم من هستم و سه شنبه ها . . . باز هم من هستم و سنگفرش خیابان . . . باز هم من هستم و پرده ی نقره ای نمایش . . . باز هم من هستم و جای خالی تو . . .
-
گنجشک
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 14:19
به گنجشکها شوخی شوخی سنگ میزنی ولی اونها جدی جدی میمیرن
-
اسماعیل تو کیست ؟
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 22:43
اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟ این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانیهایش را به تو بدهم: آنچه تو را، در راه...
-
استخاره
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 21:15
از دیروز تا حالا بیشتر از ده بار استخاره کردم برای ازدواج با تو . . . همش خوب اومد همینه که بهم ارامش میده ؛ شاید که دست الرحم الراحمین پشت این قضایا باشه . . .
-
تنها ماندم . . .
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 23:24
زندگی برای من فراز و نشیب نداشته ؛ همش سربالایی بوده ؛ الان تو وضعیتی قرار گرفتم که واقعا دارم به این نتیجه میرسم امیدی به رهایی نیست . در این دنیا بدبختی زیاده . من باید راه خودم رو برم و زندگی و عقاید و راه و سرنوشت زندگیم رو در قیاس با خودم بسنجم . هر کس باید خودش رو با خودش بسنجه ؛ من وقتی خودم رو با خودم میسنجم...
-
دوستت دارم
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 13:00
دوستت دارم ؛ برای همیشه به همین سادگی . . .
-
خائن
شنبه 29 مردادماه سال 1390 12:23
لعنت به هرچی آدم خائن برای چی راز من رو گذاشتی کف دست دیگران ؟ به خدا حساب و کتابی تو کاره به خدا انقدر هم هرکی به هرکی نیست بترس از روزی که بخواهم حقم رو ازت بگیرم گناه واقعی مرتکب شدی ؛ گناه کبیره بخشودنی نیست " خائن کثیف " عبارتی که ثابت کردی لایقشی
-
و سرانجام . . .
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 16:30
-
ای کاش . . .
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 12:23
بعضی وقتها با خودم فکر میکنم شاید تو هم من رو دوست داری اما به تلافی سالهایی که من لب فرو بستم تو هم میخواهی لب فرو ببندی
-
مرثیه
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 14:40
این روزها کاری ندارم جز سرودن مرثیه ؛ هرکجای رشته ی افکار را که بگیری آخرش میرسد به پریشانی ؛ رویای ما کابوس بود ؛ آرزوهای ما نقشی برآب بود ؛ بجز عزا کاری از ما برنیامد ؛ بدون یک خوشحالی اصیل در این مسیر ادامه میدهیم . یک حس پوچی دائمی ؛ یک گره همیشه کور ؛ یک داغ همیشه بر دل
-
دایره
دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 14:14
باز هم در نقطه ی آغاز . . . دیشب به خوابم آمدی . . . از من دلجویی کردی . . . مثل همیشه فقط یک خواب بود واقعیت تلخ تر از این حرفها بود