...

...

یه نفر منتظره

مثل گنجشکی که زیر برفها مونده 


همه ی دلتنگیم پیش تو جا مونده


یه نفر اینجاست که تو رو دوست داره هنوز


که تو چهار فصل دلش برف میباره هنوز 


یه نفر منتظره تو بهارش باشی


تا کنارت باشه تا کنارش باشی


یخ زدن دستهای من ؛ زل زدم به رد پات



دستامو " ها " میکنم ؛ کو اجاق خنده هات . . .


شاخه هام خشکیدن ؛ ریشه هام از دردن


شونده هام میلرزن ؛ استخونام سردن


یه نفر اینجاست که تو رو دوست داره هنوز


که تو چهار فصل دلش برف میباره هنوز


رد چشمامو نگاه کن ؛ دستامو بگیر تو دستات , یخ این دستها رو وا کن


خنده هات سبزه ی عیدن 


خنده هاتو دوست دارم 


منو با خنده صدا کن


با یه ذره مهربونی منو پر کن از جوونی


کی بهارو دوست نداره ؟



قتل حسین

آدم بعضی وقتها ممکنه تو زندگیش یه اشتباهی رو مرتکب بشه و اون اشتباه اونقدر بزرگ باشه که حتی از به یاد آوردنش هم وحشت داشته باشه . . .


مثل تو و اشتباهی که مرتکب شدی . . .

کتاب

دیالوگ پایانی فیلم کنستانتین :


من فکر میکنم برای همه ی ما تقدیری هست ؛


و من برای فهمیدن این موضوع باید دوبار میمردم ؛


همونطور که کتاب میگه اون کارهاش رو به روشهای اسرار امیزی انجام میده ؛


بعضی ها خوششون میاد ، بعضی ها هم نه



---------------------------------------------------------------

و اما مفیدترین جمله ای که در چند روز اخیر شنیدم :


"" عشق خطای فاحش فرد است در تمایز یک انسان معمولی از بقیه ی انسانهای معمولی ""

و اکنون زمانه . . .

زیاد دیگه علاقه ای به نوشتن و ادامه دادن این وبلاگ ندارم . اگر هم گاهی مینویسم برای این هست که احساس میکنم گاهی میایی و سر میزنی و من باز هم بخاطر تو نمینویسم . مینویسم تا نا امید برنگردی ؛ آخه من کسی رو که ازم درخواستی داشته باشه ناامید نمیکنم .



و اما احوالات امروزه ی ما :


بعد از یکم مهر بخاطر شوک روانی شدیدی که بهم وارد شده بود قسمتی از بدنم از کار افتاد . با مراجعه به دکتر و مصرف آرام بخش و یکسری داروهای دیگه بعد از یکماه کم کم درست شد .


من دارم تلاش میکنم فراموشت کنم . تا حدودی موفق بودم و باز هم تلاش خواهم کرد . تجربه ای که با تو داشتم ناشی از غرق شدن بیش از حد ذهنم در فضای هنر و فلسفه و بیگانه شدن با دنیای واقعی بود . کم کم دارم خودم رو از فضای هنر و فلسفه جدا میکنم و به دنیای واقعی نزدیکتر میکنم . این روزها با خودم فکر میکنم افکارم چقدر مضحک و دور از واقعیات زندگی بوده . میخواهم کم کم در واقعیت زندگی غرق بشم و از پوسته ی ظاهری زندگی فراتر نروم . هرچند تمایلی شدید برای بازگشت به اون دوران دارم اما اگر بازهم برگردم اینبار بدن حضور تو خواهد بود . اون دوران دوران فضیلتمندی بود . بعضی وقتها با خودم فکر میکنم برنده ی واقعی این نوع زندگی کردن من هستم و امثال شماها که در پوسته ی زندگی شناور هستید بازنده هستید و من روزی پاداشم را خواهم گرفت . تمایل شدیدی دارم به اون دوران باز گردم و اینبار بدون آسیب و اینبار در تلاش در جهت مسیری متفاوت با قبل . به شدت در فکر سر و سامان دادن به امور زندگیم هستم . به فکر تمام کردن درس و داشتن شغل خوب و ازدواج و تشکیل خانواده هستم . نمیخواهم زندگیم رو بخاطر افکار هیجانی یک دوران زودگذر خراب کنم و تا اخر عمر حسرت داشتن خانواده رو بخورم .


ورزش میکنم و آثار بسیار مثبتی در زندگیم داشته . نماز میخوانم و اثار بسیار مثبتی در زندگیم داشته البته نماز خواندن و خدا شناسی من هم مثل بقیه ی چیزهام منحصر به فرد هست .


خلاصه اینکه زندگیم در حال سر و سامان گرفتن هست اگر مشکلی در کمین نباشد . 


به شدت اعتقاد دارم ازدواج ما کاری غلط بود و ما حتی یکروز هم با یکدیگر با خوبی و خوشی زندگی نمیکردیم . از اینکه با تو ازدواج نکردم خوشحالم . نه بخاطر اینکه خدایی نکرده دختر بدی باشی بلکه بخاطر اینکه کششی بین ما وجود نداشت . من حس لذت بخش عشق رو هیچوقت با تو تجربه نکردم . همش غم و اندوه بود . در واقع اصلا عشق نبود . ان شاالله کسی در زندگیم خواهد امد که عاشق او باشم و به گواهی قدیمیترین مکاشفات او خواهد آمد .

تو آخرین اس ام اس هام که برات پیشگویی کرده بودم یک اشتباه رخ داده بود که اینطوری اصلاحش میکنم :


خواستگار خوبی داری یا خواهی داشت که از همه نظر ایده آل است و برایت شادمانی به بار خواهد اورد . تو او را دوست داری اما اونقدر که تو اون رو دوست داری و بهش ابراز علاقه میکنی اون به تو ابراز علاقه نمیکنه و در ادامه به مشکلی برخواهید خورد . در ادامه زندگیت عادی توام با روزمرگی و یکنواختی خواهد بود . اندکی نا امیدی و اندکی یاس و پشیمانی در چهره ات دیده میشود . به فکر من خواهی بود . 


و اما من . . .


هرچه تصویر خودم را میبینم خنده و شادمانی و سرور است . 


سینا :


با دختر خوبی ازدواج نمیکنه . اون با همسرش راحت و نسبتا خوشبخت هستند اما شماها که خانواده اش باشید بهش اعتراض میکنید و میگید دختر خوبی نگرفتی  و در ادامه به عادتهای بدی مبتلا خواهد شد .